کسی که یار وفادار و مهربان دارد


سعادت ابد و عمر جاودان دارد

مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست


که باد صبحدم امروز بوی جان دارد

حدیث او همه روز و هلاک او همه شب


کسی بود که مرا دست بر دهان دارد

گل از جوانی مشغول حسن و خنده زنان


چه آگهست که بلبل چرا فغان دارد؟

مگر که جان بتوان بردن، ای مسلمانان


کسی ز بی غمی اندر جهان نشان دارد

بترس از آه من، ای چشم یار و برمشکن


که ناتوانی، این گرمیت زیان دارد

تبارک الله چندین دلی که سوی تو رفت


یکی چه گویی از آن جمله خان و مان دارد

رو مدار که مردار جان دهم پیشت


که چشم مست تو هم تیر و هم کمان دارد

زبان نماند، ز نامت هنوز سیری نیست


دریغ خسرو مسکین که یک زبان دارد